دسته بندی : <-PostCategory->
نویسنده : hamed
بدن فرعون ، مايه عبرت آيندگان
((منفتاح )) پسر رامسيس دوم ، فرعون زمان موسى (ع ) است ، اين فرعون همان است كه موسى و هارون براى دعوت و ارشادش از طرف خدا ماءمور شدند(47)اين همان است كه ادعاى خدائى مى كرد و همواره با موسى مبارزه مى نمود.
تا آن هنگام كه دنبال موسى و بنى اسرائيل (كه موسى آنانرا از چنگال فرعون خارج كرده از مصر بيرون مى برد) با سپاه بيكران خود از شهر بيرون رفت و سرانجام او و سپاهش در درياى احمر، غرق شدند ولى خداوند بدن فرعون را براى عبرت ديگران ، به كرانه دريا افكند(48).
چنانكه در قرآن مى خوانيم : ((امروز بدن ترا به بيرون مى افكنيم تا براى آيندگان مايه عبرت باشد.))(49)
از معجزات قرآن كريم اينكه : همانگونه كه فرموده ، بدن فرعون مايه عبرت آيندگان شده است .
توضيح اينكه : بدن منفتاح (فرعون موسى ) در اقصر (در سرزمين مصر) كشف شده و هم اكنون در موزه مصر موجود است .
مفسر معروف طنطاوى در تفسير آيه مذكور (يونس - 92) در جلد ششم تفسير خود صفحه 78 مى نويسد:
بسال 1900 ميلادى با حضور عده اى از دانشمندان حفارى باستان شناس ، تابوت فرعون را گشودند، و بدنش را (كه در ميان موميائى بود) از تابوت بيرون آوردند، طول قامت او از فرق سر تا پا يك متر و 62 سانت بود، و عرض بدن در قسمت شانه 40 سانت بود.
مردى بنام ((هوارد كارتر)) پس از 32 سال تفحص و تلاش در نقاط مصر، بدن فرعون را كشف كرد.
آرى شايد عبرتى از اين بالاتر نباشد كه فرعون يعنى آن كسى كه آوازه قدرت و شوكتش به عرش فلك رسيده بود، و خود را خداى بزرگ زمين مى دانست ، بدنش هزاران سال بهمان وضع در ميان موميائى بماند، و مردم هر زمان به موزه مصر بروند، و بدن بى حركت او را بنگرند، و درس عبرت بگيرند، از اين رو كه همين شخص آنچنان سرمست غرور بود كه ادعاى خدائى مى كرد و مردم را به دور خود جمع نموده و فرياد مى زد: من پروردگار شما هستم (50) ولى اينك همانطور كه مردم را تحت فشار استعمارش قرار داده بود، هزاران سال است بدنش در ميان فشار موميائى قرار گرفته و مايه عبرت مردم شده است .
به مصر رفتم و آثار باستان ديدم
|
بچشم آنچه شنيدم زداستان ديدم
|
بسى چنين و چنان خوانده بودم از تاريخ
|
چنان فتاد نصيبم كه آنچنان ديدم
|
گواه قدرت شاهان آسمان درگاه
|
بسى ((هرم )) ز زمين سر به آسمان ديدم
|
تو كاخ ديدى و من خفتگان در دل خاك
|
تو نقش قدرت و من نعش ناتوان ديدم
|
تو تخت ديدى و من بخت واژگونبر تخت
|
تو صخره ديدى و من سخره زمان ديدم
|
تو تاج ديدى و تخت رفته بر تاراج
|
تو عاج ديدى و من مشت استخوان ديدم
|
تو عكس ديدى و من گردش جهان برعكس
|
تو شكل ظاهر و من صورت نهان ديدم
|
تو چشم ديدى و من ديده حريصان باز
|
هنوز در طمع عيش جاودان ديدم
|
تو سكه ديدى و من در رواح سكه ، سكوت
|
تو حلقه من به نگين نام بى نشان ديدم
|
ميان اينهمه آثار خوب و بد به مثل
|
دو چيز از بدو از خوب تواءمان ديدم
|
يكى نشانه قدرت يكى نشانه حرص
|
دو بازمانده زديوان خسروان ديدم
|
|
آيا ديوار چين به پديد آورندگانش پناه داد؟!
وه ...!! براستى گاهى كه انسان تاريخ را ورق مى زند، با ملاحظه بعضى از فرازها در شگفتى فرو مى رود، براى اينكه شاهدى در اين مورد ارائه دهيم ، موضوع ديوار چين را از تاريخ بيرون مى آوريم و در اين باره مى انديشيم :
بلندى اين ديوار از 9 تا 12متر است .
عرض پايه آن 10 متر است .
طول ديوار به عقيده چينى ها، چهار هزار كيلومتر (670 فرسخ ) است !
در فاصله هر چند متر، برجى بر روى ديوار به منظور دفع دشمن و حفظ تسلط كامل بر كشور پهناور چين بنا گرديده است .
اين ديوار از ((آن تونك )) واقع در قسمت علياى خليج ((لياتوتونك )) شروع شده و مانند حصار دايره اى ، گردش كرده و در نزديكى بندر فعلى ((يونك ينك )) به دريا متصل شده و باز از آنجا شروع شده و از شمال پكن به دو قوس تقسيم شده و كشورى را در درون خود قرار داده است ، و در نزديكى رود زرد دو قوس يكديگر را قطع كرده و در يك رشته به ساحل رود زرد در مغرب چين ، پايان يافته است .
اين ديوار در عبور خود از كوههائى كه در 3 هزار متر ارتفاع دارد و از دره هاى عميق نشيب و فراز گرفته است .
ديوار مذكور داراى دو دروازه است ، يكى از آنها طرف چين فعلى كه اختيارش بدست چينى ها است قرار گرفته و ديگرى سمت ((تون كن )) كه در اختيار تون كنى ها است مى باشد(51)
عجيب اينكه : در مدت ساختمان اين ديوار، چهارصد هزار كارگر تلف شده اند و تنها پانصد هزار نفر ماءمور ساختمان سنگرهاى آن در مدت ده سال بوده اند. براى حفظ آن ديوار، تا چندى قبل يك ميليون نفر سرباز، دست به كار حفاظت و حراست بودند.
و در تقويمهاى چينى ، فرمانى كه در آن زمان بوده ، ترسيم شده و متن فرمان اين است : ((اگر ميخى لاى درز سنگى ، قابل كوبيدن باشد گردن سازنده آن قسمت بايد قطع شود)). (52)
آنانكه با ساختن چنين ديوارى - گرچه تواءم با تلف شدن هزاران بينوا باشداحساس آرامش و پناه مى كردند، اينك آيا مى توانند جلو حشره كوچكى را كه از سوراخ بينيشان بالا مى رود بگيرند؟ آرى حتى يك حشره كوچك فرمان آنها را نمى برد، اين است وضع دنيا، روزگار قدرتها چقدر زود سپرى مى شود؟(53)
|
نگاهى به تخت جمشيد اقامتگاه سلاطين
يكى از بناهاى بسيار عظيم و باشكوه كه براى ساختن آن نيروهاى زيادى مصرف شده ، و مصالح ساختمانى بسيار عظيم و فوق العاده در آن بكار رفته و شايد ده ها سال براى ساختن آن ، معماران و كارگران زيادى بطورى پيگير مشغول بوده اند، بناى ((تخت جمشيد)) است .
تخت جمشيد همانگونه كه از آثار آن (در 57 كيلومترى شيراز) پيدا است ، از لحاظ عظمت بنا و زيبائى آنچنان باشكوه است كه هر بيننده را به حيرت مى آورد، و انسان را در اين فكر فرو مى برد كه معناى آن چيست ؟ و چرا آنهمه گنجها و رنجها نثار آن شده است ؟!
ما وقتى به اين واقعيت پى مى بريم ، كه سفرى به تخت جمشيد كنيم و از نزديك تالارهاى عظيم و كاخهاى بزرگ و سردرها و پلكانها و دالانهاى آن را ببينيم .
كورش كبير سر سلسله پادشاهان هخامنشى ، نخستين پايتخت خود را در چمنزارهاى پهناور پاسارگاد(54) بنا نهاد، او در پاسارگاد كاخهاى بزرگ ساخت كه اكنون جز ستونهاى آن چيز ديگرى باقى نمانده است .
گسترش سريع امپراطورى هخامنشى باعث شد كه پايگاه ديگرى درست شود، وقتى كه داريوش كبير(55) سومين پادشاه هخامنشى روى كار آمد، به بناى شهر ديگرى به عنوان پايتخت دست زد كه اكنون آن را ((تخت جمشيد)) مى گويند، و يونانيان آنرا ((پرسپوليس )) خوانده اند، داريوش و سپس پسرش خشايارشا، در اين شهر كاخهاى باشكوه ساختند كه اينك آثار آنها بخوبى نمايانگر عظمت آن كاخها است .
بناى تخت جمشيد بسال 518 قبل از ميلاد شروع شده است ، اين بناى عظيم باستانى پس از دوره هخامنشى چندان مورد توجه نبود تا آنكه كاوشهاى علمى و گسترده در اواخر قرن 15 ميلادى در مورد اين ((بنا)) شروع شد، و از اين تاريخ به بعد بود، مردم جهان متوجه اين آثار عظيم شدند.
اينك براى پى بردن به عظمت اين بنا كافى است كه به طور فهرست ، به ذكر آثار و مشخصات آن بپردازيم .
قسمتهاى مختلف تخت جمشيد از اين قرارند:
1 - پلكان ورودى .
2 - دروازه خشايارشا معروف به دروازه همه ملتها.
3 - پلكان شمالى آپادانا(56).
4 - آپادانا.
5 - پلكان شرقى آپادانا.
6 - تالار شورا.
7 - كاخ داريوش (تالار پذيرائى ).
8 - كاخ خشايارشا(تالار پذيرائى ).
9 - تالار صد ستون يا تالار تخت .
10 - دروازه ناتمام .
11 - 12 - 13 - منطقه نظامى .
14 - تالار صد ستون .
15 - تالار 99 ستون .
16 - خزائن شاهى .
17 - جبهه جنوبى صفه مشرف به دشت (57).
صفه (58) تخت جمشيد در حدود 450 متر درازا و 300 متر پهنا و تقريبا 18 متر ارتفاع دارد.
صفه را حصارى مستحكم در ميان گرفته ، و در گوشه شمال غربى آن ، پلكان تاريخى 106 پله اى به عرض تقريبا 8 متر واقع است كه به دروازه خشايارشا منتهى مى شود، اين دروازه داراى سه درگاه هر كدام به ارتفاع 11 متر است كه به جانب غرب و شرق و جنوب باز مى شوند، درگاه جنوبى رو به تالارى است كه از آنجا به كاخ آپادانا مى توان رسيد.
آپادانا كاخ بزرگ مربع شكلى است به ضلع 85 متر با 36 ستون ، دو راه پله ، يكى در شمال و ديگرى در مشرق آپادانا قرار دارد، كه با نقوش خراج (ماليات ) آوران تزيين شده است . در گوشه جنوب شرقى آپادانا، ((تالار شورا)) واقع است كه پلكان ورودى آن با نقوش برجسته ، تزئين شده است .
سه درگاه تزئين شده و تالار مربع شكلى با چهار ستون ديده مى شود، و در مغرب ((تالار شورا)) قسمتى است كه به علت خرابى زياد كه به آن راه يافته ، ناشناخته مانده است .
و باز در سوى مغرب كاخ داريوش ، به نام ((كاخ تچر))، تالارى با درگاههاى تزئين شده ، ايوان و تعدادى اطاقهاى كوچك واقع است .
در جنوب اين سه بنا، كاخ خشايارشا كه ساختمانش از لحاظ نقشه شبيه به كاخ تچر است با بالكونى مشرف به دشت قرار دارد، از آنجا پلكانى به حرم منتهى مى شود كه شامل ساختمانهاى هم شكل و درگاههاى تزئين شده و دالانى است ، اين بناها با ((خزانه شاهى )) مركب از چندين تالار هم شكل ، تمام قسمت جنوبى صفه را تشكيل مى دهد.
گوشه شمال شرقى صفه ، بيشتر به تالار تخت خشايارشا و يا كاخ صد ستون ، اختصاص دارد، كه داراى سر در بزرگ ، حياط! دالان و تزئينات بسيار بوده و از آنها فقط پايه هاى ستونها برجاى مانده است .
در مشرق صفه ، تالارى است ، داراى ايوان ، و در جنوب تالار چندين اطاق ديده مى شود، بيرون صفه در ضلع جنوبى ، مقبره ناتمام داريوش سوم (331 - 336 ق .م ) قرار دارد، و در شمال غربى آثار پنجره اى با نقوش برجسته و نزديك آن ، پايه و ستونهائى كه شايد بقاياى معبدى از عهد سلوكيها باشد ديده مى شود، و در شمال شرقى ، سردرى با تزئينات و در جنوب ، پايه ستونها، استخر و آثار يك كاخ با دالان و كتيبه اى از خشايارشا به سه زبان وجود دارد.
اين ترسيم و دورنمائى فشرده و مختصر از تخت جمشيد بود، مجسمه ها و عكسهاى مختلف و تزيينها و نقش هاى برجسته و ظريف كاريها، هر يك نياز به شرحهاى مفصلى دارد(59) با توجه به اينكه آنچه گفته شد، از بقايا و خرابه هاى آنست و به اصطلاح يكى از هزار مى باشد.
آنچه كه در اينجا لازم به تذكر است اين است كه درباره اين بناى عظيم هر كسى يكنوع مى انديشد و قضاوت مى كند، فعلا آنچه ما در اينجا درصدد آن هستيم ، عبرت از نكات تاريخى است ، عبرت از اين نظر كه آيا ساكنان اين تالارهاى سنگى و عظيم و صاحبان اين همه تزئينات و نقش ها و آنهمه تجملات چه مقدار از زمان در اين تالارها ساكن بودند؟ و با اين همه گنجها و وقتها كه صرف آن شده آيا براى صاحبانش ، اقامتگاه هميشگى بود؟ يا عاريه اى ؟ آرى آنچه كه جاويد و باقى مى ماند، عدالت و معنويت است خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .
جمشيد كو سكندر گيتى ستان كجا است
|
آن حشمت جلال ملوك كيان كجا است ؟
|
تاج قباد و تخت فريدون نگين جم
|
طبل سكندر و علم كاويان كجا است ؟
|
اين بانك از مزار سكندر رسد بگوش
|
دارا چه شد سكندر گردون مكان كجا است ؟
|
واكرده است طاق مدائن دهن بدام
|
فرياد مى كشد كه انوشيروان كجا است ؟
|
گردد زگنبد هرمان اين صدا بلند
|
آنكو بنا نهاده مرا در جهان كجا است ؟
|
گر بگذرى بخيمه سلجوقيان بگوى
|
سنجر چگونه گشت و ملك شاهيان كجا است ؟
|
ايدل رهت بخاك سپاهان اگرفتد
|
آنجا سؤ ال كن كه الب ارسلان كجا است ؟
|
فردا است بلبلان همه با صد فغان و شور
|
خواهند گفت واعظ شيرين زبان كجا است ؟
|
|
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: <-TagName->